حسنات نفسیّه که در قرآن مجید و معارف اسلامى مطرح است موجد نورانیّت قلب و استحکام ایمان و سیّئات نفسیّه موجب ظلمت دل و سستى رشته عقیده و مخرّب عمل است:
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
وَجَدْتُ الْحَسَنَةَ نُوراً فِى الْقَلْبِ وَزَیْناً فِى الْوَجْهِ وَقُوَّةً فِى الْعَمَلِ. وَوَجَدْتُ الْخَطیئَة سَواداً فِى الْقَلْبِ و وَهْناً فِى الْعَمَلِ و شَیْناً فِى الَوَجْهِ. «1»
حسنه را نورى در قلب و آبرویى در چهره و قدرتى بر عمل یافتم. و گناه و سیّئه را ظلمتى در دل و باعث سستى در عمل صالح و علّت آبرو ریزى دیدم.
سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله فَقالَ: أىُّ حَسَنَةٍ أفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ؟ قالَ: حُسْنُ الْخُلْقِ و التَّواضُعُ و الصَّبْرُ عَلَى الْبَلِیَّةِ، وَالرِّضا بِالْقَضاءِ. قالَ: أىُّ سَیِّئَةٍ أعْظَمُ عِنْدَاللَّهِ؟ قالَ: سُوءُالْخُلْقِ وَالشُّحُّ الْمُطاعُ. «2»
مردى از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسید: کدام حسنه نزد خداوند برتر است؟ فرمود:
نیک خُلقى، تواضع، صبر و استقامت در بلا و رضا به قضاى حق. عرضه داشت: چه سیّئهاى نزد حق بزرگتر است؟ فرمود: بد خُلقى و بخلى که به عمل گذارده شود.
حسن خلق، تواضع و صبر از اوصاف نفس زکیّه و بد اخلاقى و بخل از حالات نفس شریره است. آراستن نفس به حسنات الهیّه و پیراستن آن از اوصاف شیطانیّه نیازمند به مبارزه و به قول رسول خدا جهاد اکبر و محتاج به گذشت از خود و هواها و هوسهاست که:
نابرده رنج گنج میسّر نمىشود |
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد |
|
(سعدى شیرازى)
حکایتى در مبارزه با نفس
ابن عربى مىگوید:
امیرى با خیل و خدم و حشم به راهى مىگذشت، خدمت یکى از اولیاى خدا رسید، عرضه داشت: یا شیخ، در این جامه و لباسها که بر تن من است نماز رواست یانه؟ آن بزرگ خندید، آن امیر از سرّ خنده پرسید، مرد خدا گفت: از کم عقلى و نادانى تو تعجّب کرده خندیدم، اى امیر! حال تو به حال سگى مىماند که در مردار و جیفهاى افتاده واز آن سیر خورده و سرا پاى او از خون و نجاسات آلوده شده و او را احتیاج به قضاى حاجت افتاده، خیلى مواظب است که ترشّح بول او را نجس نکند!
شکم تو از حرام پر است، مظالم عباد بر گردنت بسیار است، ستم و ستمکارى در پروندهات مالا مال است تو از آنها نمىترسى، از این دغدغه دارى که نماز در این لباس چگونه است!
امیر گریست و از اسب پیاده شد و به خاک مذلّت نشست و ترک جاه و ریاست غلط کرد و ملازم شیخ شد.
چون سه روز از این ماجرا گذشت شیخ طنابى به او داد و گفت، ایّام ضیافت گذشت برخیز با این طناب به صحرا رو و هیزم بیاور جهت امرار معاش بفروش. او در کار فروش هیمه رفت. مردم که وى را بدان حال مىنگریستند مىگریستند. ابن عربى مىگوید: آن امیر دایى من بود که مصداق این آیه شریفه شد:
وَأمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّه وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» «3»
و اما کسى که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است.
بندگى حقیقى
در «مصابیح القلوب» آورده:
محمود غزنوى با عدّهاى زیاد جهت شکار به صحرا رفت، ناگهان همایى در هوا پیدا شد، لشگریان گفتند برویم در سایه او قرار بگیریم تا از گرما و حرارت هوا مصون بمانیم و براى این کار از هم سبقت مىگرفتند، تنها کسى که نرفت ایاز بود، محمود به او گفت: تو چرا نرفتى تا هما برسرت سایه اندازد؟ گفت: کدام سعادت براى من بهتر از این که در سایه سلطانى چون شما هستم!
این حکایت براى این است که بدانى به جلال ذوالجلال قسم! اگر کسى ترک غیر او کند، غیرى که مانع رشد و کمال است و قدم در راه بندگى حقیقى بگذارد سعادتى نصیب او مىشود که شقاوت از پى ندارد و لطف حضرت او در شش مرحله نصیب وى مىشود:
1- هُوَ مَعَکُمْ أیْنما کُنْتُمْ» «4»
و او با شماست هرجا که باشید.
2- فَتَمُرُّ فاطِمَةُ وشیعَتُها عَلَى الصِّراطِ کَالْبَرْقِ الْخاطِفِ. «5»
فاطمه علیها السلام و شیعه او عبورش از صراط همانند برق خیره کننده است.
3-حَتّى إذا جاؤُوها و فُتِحَتْ أبْوابُها» «6»
چون به آن رسند در حالى که درهایش از پیش گشوده شده است.
4-وَقالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ» «7»
نگهبانانش به آنان گویند: سلام بر شما.
5-وَحُورٌ عینٌ* کَأمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ» «8»
و حوریانى چشم درشت،* هم چون مروارید پنهان شده در صدف.
6-وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أکْبَرُ» «9»
و همچنین خشنودى و رضایتى از سوى خدا [که از همه آن نعمت ها] بزرگتر است.
محبوبترین خلایق
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
إنَّ اللَّهَ تَعالى یُباهى بِالشّابِّ الْعابِدِ الْمَلائِکَةَ، یَقُولُ: انْظُرُوا إلى عَبْدى تَرَکَ شَهْوَتَهُ مِنْ أَجْلى. «10»
بر جوان عابد به ملائکه مباهات و افتخار مىکند، مىفرماید: اى ملائکه، بندهام را بنگرید که به خاطر من دست از شهوت و هوا و هوس نفسانى برداشته است.
و نیز فرمود:
إنَّ أحَبَّ الْخَلائِقِ إلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ فى صُورَةٍ حَسَنَةٍ جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ لِلّهِ و فى طاعَتِهِ، ذلِکَ الَّذى یُباهى بِهِ الرَّحْمانُ مَلائِکَتَهُ، یَقولُ: هذا عَبْدى حَقّاً. «11»
همانا محبوبترین آفریدگان نزد خداى بزرگ، جوان نو سال و زیبارویى است که جوانى و زیبایى خود را براى خدا و در راه اطاعت او نهاده است و او همان کسى است که خداى رحمان به او بر فرشتگانش مباهات مىکند و مىفرماید: حقّاً این بنده من است.
امام باقر علیه السلام به سلیمان بن جعفر فرمود:
جوانمرد کیست؟ عرضه داشت: نزد ما جوانان هستند، حضرت فرمود: اصحاب کهف از پیران بودند ولى خداوند آنان را جوان و جوانمرد گفت.
یا سُلَیْمانُ، مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَاتَّقى فَهُوَ الْفَتى «21».
اى سلیمان، آن کس که به خدا ایمان آورد و از همه معاصى خود را حفظ کند او جوانمرد است، در هر سنّى که باشد.
نصایح ابوذر
ابوذر شاگرد بزرگوار و با کرامت رسول خدا، که دانش و بینشش را از آن منبع فیض گرفته بود مردم را در جهت تزکیه نفس نصیحت مىفرمود:
دنیا را دو جلسه قرار بده:
1- مجلسى براى طلب حلال.
2- مجلسى براى طلب آخرت، جلسه سوم ضرر دارد.
کلام را دو کلام قرار بده:
1- کلمهاى براى آخرت.
2- کلمهاى براى طلب حلال، کلمه سوم مضرّ است.
مالت را دو مال قرار بده:
1- درهمى براى عیال.
2- درهمى براى ساختن آخرت، درهم سوّم خسارت است.
دنیا را ساعتى بین دو ساعت قرار بده:
1- ساعتى که گذشته و قدرت برگرداندن آن را ندارى.
2- ساعتى که امید درکش براى تو نیست. این ساعتى که در آنى به عبادت خرج کن و در عمل صحیح صرف نما و از گناه خود دارى کن ورنه به هلاکت افتى. «13»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- کنز العمال: 16/ 110، حدیث 44084؛ میزان الحکمة: 1/ 636، حدیث 858.
(2)- کنز العمال: 16/ 129، حدیث 44154.
(3)- نازعات (79): 40.
(4)- حدید (57): 4.
(5)- بحار الأنوار: 43/ 223، باب 8، حدیث 9؛ ثواب الاعمال: 220.
(6)- زمر (39): 73.
(7)- زمر (39): 73.
(8)- واقعه (56): 22- 23.
(9)- توبه (9): 72.
(10)- کنز العمال: 15/ 776، حدیث 43057؛ نهج الفصاحة: 303، حدیث 736. (11)- کنز العمال: 15/ 785، حدیث 43103.
((12- بحار الأنوار: 14/ 428، باب 27، حدیث 10؛ تفسیر العیاشى: 2/ 323، حدیث 11.
(13)- مجموعة ورام: 2/ 20؛ المواعظ العددیة: 107، باب 2، فى الثنائیات.